قلب کوچک سه ساله ای که تپیدن را از ضربان قلب پدر آموخت و شبی را بی
نوازش پدر صبح نکرد چگونه می تواند درد یتیمی را به جان بخرد...
رنج اسارت سخت است و تحمل رقیه کم ؛ ولی او به امید یافتن نشانه ای از پدر است …
پا به پای عمه و دیگر اسیران بیابان را می پیماید و دم بر نمی آورد …
به خرابه شام که رسید، دیگر طاقتش تمام شده بود…
پیش نمایش طرح (کلیک کنید)
مشاهده طرح در رنگ دوم و دریافت سایز اصلی در ادامه مطلب
پی نوشت : برادر میثم مطیعی ... بیا و ببین دختر تو ... چه شب ها که خوابش نبرده ...