مرگ ماهی (سید روحالله حجازی) مشخصات + خلاصه داستان + نظرات سازندگان + آلبوم عکس
نگاهی متفاوت به «مرگ ماهی»
حکایت کلبه ای که دیگر از «ولایت» مادری برخوردار نیست!؟
عوامل سازنده فیلم
+فیلم ویژگیهایی از نظر عوامل، تصاویر، قصه و بازیگر دارد. امیدوارم در جشنوارهی فجر اتفاق خوبی برای آن بیفتد و زحمت عوامل دیده شود. همچنین امیدوارم اتفاق بهتری برای اکران عمومی فیلم بیفتد چون مطمئنم تماشاگران از آن لذت خواهند برد.
+در این روزها بعضی از همکاران که از جمله دوستان خوب من هم هستند، نسبت به جشنوارهی فیلم فجر انتقاداتی داشتند. باید بگویم که برای من هم در دو دورهی قبلی همین اتفاقها رخ داد و واقعا سخت است که گاهی فیلمت دیده نشود اما همیشه سعی کردم به مدیران انتقاد کنم نه نسبت به اصل جشنوارهی فجر.
+باید بگویم که جشنوارهی فجر برای شخص من جشنوارهی مهمی است و سیمرغام را هم از آن گرفتهام. تاکید دارم که این جشنواره برای سینمای ملی ما مهم است بههمین دلیل باید برای آن احترام قائل شویم. ضمنا معتقدم اگر واکنشی بهعدم حضور فیلمی در جشنواره میشود، شاید به این دلیل است که همهی سینماگران ما دوست دارند در این فستیوال حاضر باشند، چراکه تمام فیلمسازان بزرگ ایران جوایز اولشان را از جشنوارهی فجر گرفتهاند. البته این سخنانم به این معنی نیست که نمیتوان به مدیران جشنواره در ادوار مختلف انتقاد کرد چون طبیعتا هرکس ممکن است در کارهایش اشتباهاتی داشته باشد.
+هرسه فیلم قبلی من توسط خانم عبدالوهاب تدوین شده بود اما از ابتدا احساس میکردم که این فیلم از جهت پرسوناژ و مدلی که دارد، بسیار سخت است و دوست داشتم که برای اولینبار تجربهیحضور دو تدوینگر شاخص که هرکدام برای تدوین یک فیلم فوقالعاده کافی هستند را در کنار یکدیگر داشته باشم، بنابراین فکر میکنم این همکاری برای خانم هایده صفییاری و خانم سپیده عبدالوهاب هم جذاب بوده باشد. ضمن آنکه این همکاری بهمن برای انتخاب تصاویر خیلی کمک کرد.
+بهطور کلی میتوانم بگویم اگرچه این فیلم در ادامه دو فیلم قبلیام خواهد بود اما فضایی کاملا متفاوت دارد، مخصوصا آنکه حضور آقای کلاری و عوامل فوقالعاده در پشت و جلوی دوربین بهما خیلی کمک کرد.
+نوید اینرا میدهم که علاوه بر بازیهای فوق العاده درخشان در "مرگ ماهی"، یک کار درجهی یک، تمام نشدنی و فوقالعاده از استاد محمود کلاری خواهید دید.
محمود کلاری (مدیر فیلمبرداری):
+مدتها پیش این پروژه به من پیشنهاد شد که در آن زمان در ایران نبودم، با دیدن نقطه نظرات مشترک خود با حجازی فیلمنامه را پذیرفتم. شکل فیلم به صورت سینما اسکوپ است؛ کار با حجازی بسیار راحت بود و فشار کاری احساس نشد.
+متاسفانه شرایط فیلم ها به گونه ای شده که نسل جوان ما با فیلم ها ارتباط برقرار نمی کنند، این فیلم بسیار متفاوت است و حتما بعد از اکران مخاطبان زیادی را جذب خواهد کرد.
ریما رامین فر (بازیگر ):
+ من در گذشته فیلمهای آقای حجازی را دیده بودم و آنها را دوست داشتم. ایشان در حین نگارش فیلمنامهی "مرگ ماهی" با من تماس گرفت و گفت که یکی از شخصیتها را برای من نوشته است.
+دو چیز در این فیلم برایم بسیار شگفتانگیز بود اول آنکه ترکیب دکور، نورها و قاب آقای کلاری هرکسی را حیرتزده میکند و بودن در این قاب برای هر بازیگری میتواند آرزو باشد. نکتهی دوم هم این است که برای اولینبار بود که احساس میکردم تمام عوامل پشت دوربین و جلوی دوربین به تو کمک میکنند تا بتوانی از پس نقش بربیایی.
+لوکیشن های این فیلم در شهرستان بود که با تمام سختی هایش برایم تجربه شگفت انگیزی بود.
+در «مرگ ماهی» ایفاگر شخصیتی معمولی و مهرطلب هستم.
+گروه آنقدر انرژی بخش بود که برای اولین بار در مرحله دورخوانی و تمرین تمام عوامل به من کمک می کردند؛ از تمام گروه قدردانی می کنم، «مرگ ماهی» مانند هیچ فیلمی نیست چون با عشق کارگردان ساخته شده است.
بهرنگ علوی(بازیگر):
+حقیقت این است که فکر نمیکردم امسال هم در جشنواره فیلم داشته باشم و کمی حس ناامیدی داشتم اما بعد از دو سال، کارگردانی پیدا شد که جسارت این را داشت که بهمن با یک نقش متفاوت فرصتی دوباره بدهد. خوشحالم که آقای حجازی بعد از فیلم "دربند"، یک نقش متفاوت پیشنهاد کرد و برایم افتخار است که در فیلمی حضور داشتم که میتواند افتخار کارنامهی بازیگریام باشد.
+تمام تلاشم را انجام دادم که در این فیلم در خدمت تیم تولید و فیلمنامه باشم. ما در "مرگ ماهی" احساس میکردیم که همگی شخصیتهای یک رمان هستیم که تازه قرار است نوشته شود و این برایمان خیلی ارزش داشت.
+معتقدم تماشاگر در "مرگ ماهی" با فضایی کاملا متفاوت روبهرو خواهدشد و باید از همین الان بگویم هم در کارگردانی، هم در بازیگری و هم در قصه فضای متفاوتی را شاهد خواهید بود.
آلبوم عکسهای فیلم «مرگ ماهی»
نگاهی متفاوت به «مرگ ماهی»/ حکایت کلبه ای که دیگر از «ولایت» مادری برخوردار نیست!؟
آرین اقبال افسری/ مرگ ماهی به ظاهر اثری خانوادگی است در تکریم مادر؛ مادری که با محوریت خود، جمع خُرده بورژوای فرزندان خویش را در ذیل کُلبه ی البته متروک خود جمع می نماید؛ کلبه ای که دیگر از ولایت مادری برخوردار نیست و تنها وصیت او مبنی بر سه روز نگهداری از جسدش، مسالهای بحرانی از برای فرزندان پراکنده ی ایشان گردیده است
حجازی، کارگردان متولد ۱۳۵۷ که همچنان فرزند نظام اسلامی است و اتفاقا با نام روح الله در اوج پیروزی انقلاب اسلامی ایران متولد شده، در سومین روز از جشنواره سی و سوم فجر، آخرین ساخته ی خویش را بر پرده نقره ای کاخ جشنواره عرضه نمود. وی که که در طول این سالها با برخی اظهارات و طرح دغدغه های خود در حوزه مسائل مبتلابه جامعه ایران اسلامی همواره مورد توجه جریانات فکری سینمایی در طیف های مختلف بوده است در چند اثر اخیر خویش گهگاه در راهی قدم گذاشته است که خیلی با انتظارات و توقعات برخی سینماگران متعهد به آرمانهای اصیل نظام جمهوری اسلامی سنخیتی نداشته است. بی شک نمیتوان به سادگی از آثار این فیلمساز جوان گذشت و تحلیل آن از زوایای مختلف، دایره نگاه مخاطب را در جهات گوناگون توسعه می بخشد.
مرگ ماهی آخرین ساخته کارگردان جوان و جستجو گری است که نم نم، بلوغ هنری در آثارش رو به ظهور نهاده و توانسته خط داستانی خویش را به نحوی قابل قبول توسعه ببخشد؛ توسعه نه از این جهت که دیگر به زندگی خصوصی و مشترک این و آن سرکشی نمی کند و یا لوکیشن های خود را از فضای در بسته خانه های درون شهری و اتاق های درون هتل، به محیط بازتری کشانده، بلکه توسعه از این حیث که افق های سمبلیک نسبتا فلسفی را با افزایش کاراکتر های درگیر عجین ساخته و در قاب های زیبا کنار هم نشانده است.
بر این اساس بیش از هر چیز مرگ ماهی، اثری شبه فلسفی است که اهتمام خود را بر حقنهی نماد ها و المانهای کاملا رو و واضح بر روح و جان مخاطب نموده؛ اثری که عموم دیالوگ های شبه فلسفی خود را با پک های همه جایی و همه کسی شخصیت های درگیر داستان، به خورد مخاطب داده است.
مرگ ماهی اثری است متفاوت با دیگر ساختههای کارگردان، اثری که سعی می کند تا تعلمات و متلک پرانی های خود را از سطح حکومتی به حاکمیتی افزایش دهد؛ متلک هایی که سوای عریان سازی های دیالوگی ۲۶ ساله و امثال آن، بیش از هر چیز به زعم نگارنده، جوابیهی مرحوم مهندس بازرگان، به عاتقه صدیقی، در مجلس اول را طلب نموده و یادآوری ویژه از برای قلم فرسایی شبه روشنفکری محسوب می شود.
قلم فرسایی های مرگ ماهی به ظاهر حول تجلیل از مقام مادر است؛ مادری که مرحوم علی حاتمی آن را در سینمای ایران خلق نمود و مرحوم ملاقلی پور، نسخه ی به روز آن را عرضه داشت؛ نسخه ای که البته مادر آن امروز در مقام پُرن استار در آن سوی مرزها، شان حقیقی خویش را بروز داده است!
مرگ ماهی به ظاهر اثری خانوادگی است در تکریم مادر؛ مادری که با محوریت خود، جمع خُرده بورژوای فرزندان خویش را در ذیل کُلبه ی البته متروک خود جمع می نماید؛ کلبه ای که دیگر از ولایت مادری برخوردار نیست و تنها وصیت او مبنی بر سه روز نگهداری از جسدش، مسالهای بحرانی از برای فرزندان پراکنده ی ایشان گردیده است؛ فرزندانی که حتی بی چاره از یافتن شناسنامه مادر، او را به گلخانه متروک و شیشهای که یادآور موزه برآمده از گفتار گنجی است، منتقل می سازند و به این سبب فرزندانی که به مثابه دانههای تسبیح مادر، که همگی یُسر بوده و ظاهرا عُسری ندارند را برای آخرین بار در کنار جسد خویش جمع می نماید؛ تسبیحی که پس از مرگ مادر پاره شده و دانه های آن در گوشه و کنار پخش شده و هر دانه در کنجی یافت می شود.
به این ترتیب مرگ ماهی اثری شبه فلسفی است عمده دیالوگ های آن بر عهده ی دختر همیشه افسرده ی حال حاضر سینمای ایران است؛ دختری که در این اثر افسردگی او ناشی از عدم دریافت پاسخ مناسب در برابر پرسش های تکراری از کجا آمدهام، آمدنم بهر چه بود است؛ پرسش هایی که عدم دریافت پاسخ آن موجب شده تا او به همه چیز شک داشته باشد و در این راستا اصالت وجودی خویش را در قاعده ی پدیده ای فنا شده به مخاطب عرضه دارد.؛ مخاطبی که به واسطه ی کپ و گفت برادر فرنگ برگشته از حال و اوضاع و همچنین خودکشی دختر افسرده به واسطه ی قطع رگ دست مطلع می شود؛ دختر افسرده ای که سرانجام گربه ی میو نامِ گم شده پس از مرگ مادر را مرده یافت نموده و آن را به مثابه گربه ی وطن، در خاک مدفون می سازد.
البته نقش این دختر افسرده به همین تدفین ختم نشده و او علاوه بر آنکه کاشف شناسنامه و اسناد هویتی مادر از درون سینه او است؛ همان دختر نترس از مرگی که نگاه چیره طلبانه ی خود را به گونه ای ویژه به مخاطب انتقال می دهد؛ همان دختر افسرده ای که در کنار مادر مرده ی خویش دراز کشیده و گونه ای وقیحانه جبریت انگاری خویش را طرح و به تقابل آشکار با خداوند متعال برآمده و با در دست گرفتن دستان مادر مرده ی خویش، حاکم سرزمین و عقیده ی وفات یافته ی خود را با مرتبت خلیفه اللهی، در لوای لی لی حوضک کودکانه، به گرفتن و کُشتن و خوردن وصف می نماید؛ افعال مذمومی که در نهایت در محضر پاسخگویی به خداوند متعال خویش، انگشت شصت مادر را به میدان آورده و به واسطه ی آن جواب خدا را خواهد داد.
با این همه سرانجام مرگ ماهی با پراکندگی فرزندان برآمده از این حاکمیت عقیده بر سرزمین، به همراه دفن تمام باورهای او به پایان می رسد و فرزندان خُرده بورژوای مادر، با تعارضات و اختلافات و درگیری های درونی بسیار، پس از اتفاق و تجمیع بر قبر مادر، مسیر جدایی را در پیش گرفته و پیگیر سرنوشت خویش می شوند.
پس فرزندان مادر، مادر را با تمام خصایص اش به خاک می سپارند؛ مادری که در آرزوی بقای خانواده و بچه دار شدن فرزندان اش، لیف های متعدد بافته است و این اثر با تزریق امید در قالب اعطای لیف کوچک پایانی توسط رامین از فرنگ برگشته به همان خواهر افسرده ی مذکور الذکر، به پایان می رسد؛ پایانی که همراه با بقا و وراثت خانه و کلبه ی استقرار مادر از برای لیلا همراه می باشد.
البته شاید مرگ ماهی بر خلاف نظر امثال محمود کلاری، مدیر فیلمبرداری اثر، که آن را در عین رئالیستی بودن دارای لایههای پنهانی فرض می نماید؛ اثری کاملا عریان و فاقد چنین نگاهی باید پنداشت.
پس شاید این همه در منظر بسیاری از منتقدین تنها نمادهایی باشد که کارگردان هیچ درک درستی در باب استفاده ی از آن نداشته و این لایه های شبه روشنفکری و شبه فلسفی و همچنین متلک های اعتقادی و سیاسی آن به گونه ای کاملا اتفاقی در مرگ ماهی جا خوش کرده و این در حالی است که بسیاری مرگ ماهی را سطحی تر از هر نوع نگاهی دانسته و بعضا آن را در عمق الینه شده ی کارگردان در خلق اثری قابل عرضه در جشنواره های جهانی نورد مداقه قرار می دهند.