تنها مسیر

حضرت امیرالمومنین علی (علیه السلام) می فرمایند: در انتظار فرج باشید و از رحمت و کارگشایی خدا ناامید نشوید ،زیرا بهترین اعمال در نزد خدای بزرگ انتظار فرج است

.
تـــــــــــــــنها مســــــــــــــیر

NazSkin

تنها مسیر

حضرت امیرالمومنین علی (علیه السلام) می فرمایند: در انتظار فرج باشید و از رحمت و کارگشایی خدا ناامید نشوید ،زیرا بهترین اعمال در نزد خدای بزرگ انتظار فرج است

چه شقـــــــــــــــــایــــــــــــق
چه گل پیچـــــــک و یـــــــــاس
جای یک گــــــــــل باقی است
تا نیـــــــــاید مهــــــــــــــــدی
زندگی زیبــــــــا نیســــــــــت

نویسندگان

به زودی منتظر دیگر کارهای این هنرمند باشید...

http://r3d-dl.com/music/gomnamGheseine.JPG


مزمون این اثر درباره توهین به پیامبر (ص) میباشد


دعا کنید هر کس که قدمی برای ظهور بر میدارد


متن قصه اینه




بیا شهر شهر فرنگه، ببین

اینجا زشتی نیس و همه چی قشنگه، ببین

اینجا همه حکایتا رنگاوارنگه، ببین

آزادی تو شهر فرنگ یه مشت جفنگه، ببین

تکرار دهن کجی به رسول خورشیده بازم

یه قصه کلیشه ای با یه عنوان تازه است

توهین به رسولی که ارم بهش احساسات خاصی

واسه رسول خورشید یه ایرانه سلمان فارسی

قصه از قدیم توهین بوده و هنوز همونه

زمستون میره، روسیاهی اش به ذغال می مونه

حکایت هنوز حکایت خرافه است تو غرب

قلبای لبریز ایمان رو می اندازن تو شک

حدیث جهله، قصه تاریکی شبه

داستان پلنگیه که سمت ماه می پره

تا خط خطی کنه چهره سفید ماهُ

هنوز تو کله اش می پزه این خیال خامو

داستان لبخند دکوری تو ویترین خشم

یه مشت ابوجهل صفت با پرستیژه عقل

قصه کلاغ کوفی و ابوسفیان رُشدی

تندیس هرج و مرج و سفیر انتشار زشتی

خوش رقصی «شارلی ابدو» واسه هبل و عزی

سردمدارای غربی ان توی تن پوش بت ها

قصه تعصبی که وقتی باورمو شنید

جواب منطقیش این بود که کاریکاتور کشید

قصه تلخه

قصه درده

قصه اینه و باورش واست سخته

قلبم از این قصه ها لبریز زخمه

کامم تلخه و این تلخی خاصیت حرف حقه

قصه اینه...

قصه امروز که نیس، هزار و چهارصد ساله

دنیا جواب حرف حقُ با لودگی داده

چه شاعرای قدیمی که طنزپردازن

چه کاریکاتوریستایی که تصویرسازن

مسخرگی شون فریاد درد چشم بود فقط

مثه خفاشایی که خورشیدُ ببینن تو شب

اگه تلخم، اگه حرفام برنده و تیزن

حقیقتُ میگم، حقیقتم تلخه و بی رحم

قصه تلخه

قصه درده...

خیلی زور زدن تریبونا رو بگیرن از من

اونا که صداقت و سیاستُ جدا کردن عمدا

سیاست مدارای غربی که سرتاسر تاریخ

متنُ دست کاری می کنن که ما تو حاشیه باشیم

آره قصه اینه و منم کوتاه نمیام

تو آهنگام داد می زنم اون چیزایی که می خوام

 خواب وجدان دنیا رو می خوام آشفته کنم

پلک سنگینشو به بیداری آغشته کنم

حرفم اینه دنیا باید حقیقتُ بشناسه

وگر نه تاریخ همیشه دچار یه تکراره

انگار وسط چهارتا آینه گیر افتاده باشی

تکرار میشه این قصه تکراری تاریک

بازم قطره های شرم روی پیشونی تاریخ

شرم از استعمار و نژادپرستی و برده داری

ولی آینده روشنه و خیال دلم تخته

چون آینده ها روشن ترسیم شدن توی نقشه

خدا حکمت پشت اتفاقا رو خوب می فهمه

من از قصه ها بریدم، دل خوشم به پشت صحنه

قصه اینه...


نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی